![]() |
![]() |
سلام دوستای گلم امیدوارم از عکسایی که گذاشتم خوشتون بیاد.
دوستی شوخی سرد آدمهاست بازی شیرین گرگم به هواست واسه کشتن غرور من و تو
دوستی توطئه ثانیه هاست.......
زندگی کاغذ بی خطی است که خط های آن را خودمان ترسیم می کنیم
به همه لبخند بزن ولی فقط و فقط برای یکی بخند
همه رو دوست داشته باش ولی فقط و فقط به یکی عشق بورز
در قلب همه باش ولی فقط و فقط یک نفر در قلب تو باشد
حقیقت چه تلخه
چه تلخه شکستن
حقیقت همینه
که رفتی تو بی من
میخوام با تو باشم ، میخوام با تو باشم ، هنوز عاشقونه
ولی نازنینم چگونه چگونه، چگونه چگونه ؟
گرمی دستهای تو رو به صد تا دنیا نمیدم
هر وقت که یارم من تو بودی بی کسی رو نفهمیدم
تو بند دل، سلول عشق ،حبس نگاهت رو میکشم
ولی بازهم رو میله هاش عکس چشات رو میکشم
ای قصه بی سر و ته ، شعر بدون قافیه
برای مرگ این صدا نبودن تو کافیه ...
گوش کن ...یک نفر ...آنطرف پنجره ی بسته...تورا میخواند!
و نسیم...لای این پرده ی آویخته رامی کاود... تا تو را در یابد،
نورخورشید که از منزل پر مهر خدا آمده است...
لب درگاه تو در یک قدمی می ماند...
قلب این پنجره از دست غم پرده، به تنگ آمده است!
پرده را برداریم ، دل این پنجره را باز کنیم..!
گاهی وقتها نمیدونم چرا ... بخاطر چی ... چه طور میشه که بعضی از ما آدمها دنبال کسی رو میگیریم که دنبال ما نیست ...
خواهان کسی میشیم که خواهان ما نیست ... ما براش مهم نیستیم و در عوض خود ما بخاطر اون حاظریم چه ها که نکنیم ...!!!
همین و همین و فقط همینه که بعضی موقع اتفاقاتی بخاطر کار خودمون برای ما پیش میاد که میشیم ...
به خودت میگی : ای دل غافل من که میخواستمش ... ممکن نیست ... یعنی راستی راستی .... نه
و بعد که فهمیدیم خواهان کسی بودیم که خواهان ما نبوده میشیم و بعد
و تو دلمون به اونی که خواهانش بودیم و خواهانمون نبوده (( بد و بیرا )) میگیم
در حالی که منه تقصیرها که مال اون نیست آخه
و در حالی که حتی هیچوقت به ذهنون وارد نمیشه که باید :
خواهیم که جهان در کف اقبال ما باشد
باید :
خواهان کسی باشیم که خواهانمان باشد!!!
و تقصیر خودمونه ... ولی پشیمونی فایده ای نداره
اونقدر دروغ گفتند ... اونقدر آبروی عشق به باد دادند .... اونقدر دو رویی کردند که دیگه قلبم ترکید
تیکه ... تیکه شد
نتونستم تحمل کنم ... رفتم ولی بی صدا همه نا رفیق ها رو به خدا سپردم
فقط دو نفر با من موند... با من اومدن و تنهام نذاشتن
کسایی که قلبم و جونم تو دستاشونه ...
فقط اونها تنهام نذاشتن...
همه اون کسانی که میگفتن رفیقتیم ... دوستتیم و تنهات نمیذاریم ...
اونقدر دروغ گفتن ... اونقدر به قلبم خنجر زدند که خونه ای خودم با دستهای خودم برای با هم بودن ساخته بودم رو ترک کردم و سپردم به دست اونها تا هر جور میخوان آتیشش بزنن
حالا اومدم به این کلبه ... به کلبه دوستی و عشقم
به کلبه که مال فقط مال ما دو تا نفره ... دیگه کسی نمیتونه دروغ بگه ... ازارمون بده
امیدوارم اینجا تنها نمونم
اگه نظر بدی خشحال میشم
http://nimehyepenhan.parsiblog.com/
اخه چرا دیگه منو دوست نداری
عکس با عشق
اینم چنتا مطلب ............................ با عکس
عاشششششششقانه
[عناوین آرشیوشده]
![]() |
![]() |